---✧[]ازدواج اجباری![]✧---
P¹²
ات:خفه شو عوضی(داد)
جونگ کوک:ساکت شو ات(داد)
مدیر:هعی اینجا چه خبره؟زود برین کلاستون
ات:چشم(ورفت کلاس)
جونگ کوک:اَه لعنتی
مدیر:فک کنم شنیدی چی گفتم؟
جونگ کوک:باشه(ورفت کلاس)
(ویو داخل کلاس)
رزی:ات
ات:هوم؟
رزی:جونگ کوک باتو کار داشت که بعد تو از کلاس بیرون رفت؟
ات:آره...اومد جلومو گرفت نمیدونم چیکارم داشت گفتم نمیخوام باهاش حرف بزنم........(ات هرچی اتفاق افتادهبود روگفت که استادشون اومد)
(۱۰مین بعد)
استاد:خب بچه هامیخوام نمره هارو بخونم
جونگ گو وون:۱۷
.........خب پارک رزی:۱۰ وات توهم ۱۰شدی
ات:(به رزی یه نگاه خشن میکنه)
رزی:چیزه خبع...عه اصلا من چیکار کنم منم ۱۰گرفتم دیگ
ات:باشه ولی دارم برات
(پرش زمانی به سه ساعت بعد)
ات ویو
بلاخره رسیدم خونه ویه دوش ۱۵مینی گرفتم موهام رو خشک کردم ولباس موشیدم یاد جین افتادم ورفتم بهش پیم دادم کح زود جواب داد یکم باهم حرف زدیم که جین گفت......
جین:.....
[ادامه دارد...]
[شرط ها]
۱۶لایک
۱۴کامنت
------------------------------
جین چی میتونه به ات گفته باشه؟؟
لایک یادتتتتت نرهههه
ات:خفه شو عوضی(داد)
جونگ کوک:ساکت شو ات(داد)
مدیر:هعی اینجا چه خبره؟زود برین کلاستون
ات:چشم(ورفت کلاس)
جونگ کوک:اَه لعنتی
مدیر:فک کنم شنیدی چی گفتم؟
جونگ کوک:باشه(ورفت کلاس)
(ویو داخل کلاس)
رزی:ات
ات:هوم؟
رزی:جونگ کوک باتو کار داشت که بعد تو از کلاس بیرون رفت؟
ات:آره...اومد جلومو گرفت نمیدونم چیکارم داشت گفتم نمیخوام باهاش حرف بزنم........(ات هرچی اتفاق افتادهبود روگفت که استادشون اومد)
(۱۰مین بعد)
استاد:خب بچه هامیخوام نمره هارو بخونم
جونگ گو وون:۱۷
.........خب پارک رزی:۱۰ وات توهم ۱۰شدی
ات:(به رزی یه نگاه خشن میکنه)
رزی:چیزه خبع...عه اصلا من چیکار کنم منم ۱۰گرفتم دیگ
ات:باشه ولی دارم برات
(پرش زمانی به سه ساعت بعد)
ات ویو
بلاخره رسیدم خونه ویه دوش ۱۵مینی گرفتم موهام رو خشک کردم ولباس موشیدم یاد جین افتادم ورفتم بهش پیم دادم کح زود جواب داد یکم باهم حرف زدیم که جین گفت......
جین:.....
[ادامه دارد...]
[شرط ها]
۱۶لایک
۱۴کامنت
------------------------------
جین چی میتونه به ات گفته باشه؟؟
لایک یادتتتتت نرهههه
۱۰.۵k
۱۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.